اما ... من چه بگویم؟در برابر این همه " نقد " های جامعه شناسی و ادبی و غیره دفاعی ندارم!نیازی هم به تبرئه ی خود احساس نمیکنم و اگر هم احساس کنم حوصله اش را ندارم.نه چندان اهمیتی برای خود قائلم و نه چندان شخصیتی برای ناقدانم تا در برابر حمله ی آنان ضعف دفاع از خویش را بر خود هموار سازم.آنچه بر ما می گذرد و آنچه بدان دچاریم جدی تر و حیرت انگیز تر از آن است که بتوان چندان " خاطر جمع " بود که دلهره ی قضاوت این و آن داشت و چندان " بیدرد " زیست که از لقد ناقدی بفغان آمد؛ بهر حال،هر که هرچه بگوید،گر خطا گفت نگیریم بر او - ور بحق گفت جدل با سخن حق نکنیم و اگر مدعی گریبان گرفت و رها نکرد و رگ گردن به جدل راست نمود، " نیم تصدیق " به نافش می بندم و خاموشش می کنم!
(معلم شهید،دکتر علی شریعتی)
|